نوآوری یکی از واژههایی است که امروزه به کرات در فضای کسبوکار، مدارس، دانشگاهها و حتی محیطهای اجتماعی مختلف شنیده میشود. اما به راستی این مفهوم که پیوندی تنگاتنگ با مفاهیمی مانند خلاقیت، فناوری، اختراع و اقتصاد دانشبنیان دارد، به چه معنا است؟ انواع نوآوری چیست و چگونه میتوان نوآوری را در جوامع، کسبوکار و … اشاعه و ترویج نمود؟ در مقاله پیش رو، سعی خواهد شد تا مروری اجمالی بر این سؤالات و مهمترین جنبهها و ابعاد مقوله نوآوری داشته باشیم.
اگر بخواهیم نوآوری را به زبان ساده بیان کنیم، میتوان گفت: «ماهیت نوآوری، ایجاد تغییر در محصولات یا خدمات و یا روش خلق و عرضه آنها، با هدف پاسخگویی به بازارهای جدید و نیازهای متغیر مشتریان است. انجام صحیح این تغییرات و موفقیت در آن، منوط به مشاهده پیوندها، کشف فرصتها و استفاده مناسب از آنها است.»
تقریباً در تمامی متون آکادمیک، صحبتها و نظرات کارآفرینان موفق و تجارب توسعه فناوری، نقش دانش و مهارتهای فناورانه در کنار خلاقیت و نوآوری در موفقیت کسبوکار، مورد تأکید قرار گرفته است. اما مدیریت کارآمد فرآیند نوآوری، در گرو درک صحیح و عمیق مفهوم نوآوری است. به عبارت دیگر، یکی از مشکلات کلیدی در مدیریت نوآوری، فهم متفاوت افراد از این واژه بوده که اغلب با مفهوم اختراع، اشتباه گرفته میشود.
نوآوری ریشه در واژه لاتین «Innovare» داشته و به صورت کلی، به معنای «ایجاد یک چیز جدید» است. «مایکل پورتر»، از صاحبنظران حوزه فناوری، نوآوری و مدیریت، پیرامون ماهیت نوآوری میگوید: «شرکتها با نوآوری به مزیتی رقابتی میرسند که هم فناوریهای جدید و هم روشهای جدید انجام کارها را در بر میگیرد.»
باید دقت داشت که نوآوری صرفاً درباره محصولات تولیدی نبوده و خدمات بهعنوان بخشی عظیم از اقتصاد جوامع را نیز در بر میگیرد. امروزه کلیدواژه «نوآوری در خدمات»، یکی از مباحث جدی و مورد توجه نوآوری در کسبوکار را به خود اختصاص داده است. ارائه خدمات نوین در صنایع بیمه و بانکداری، تحول در حملونقل صنایع غذایی، خردهفروشیهای آنلاین و ارائه انواع خدمات مبتنی بر وب که به مدد ظهور اینترنت و فناوریهای جدیدی نظیر اینترنت اشیاء و هوش مصنوعی ممکن شده است، مثالهایی از نوآوری در خدمات و نقش آن در تغییرات ساختاری فضای کسبوکارهای خدماتی است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره داشت، ابعاد فضای نوآوری است: ۱) نوآوری در محصول که به معنای ارائه یک محصول یا خدمت جدید از سوی یک کسبوکار است، ۲) نوآوری در فرآیند که بر خلاف نوآوری در محصول، اصلاح و بهبود روشهای تولید و عرضه یک محصول یا خدمت را هدف قرار میدهد (هدف نهایی از نوآوری فرآیند، تقویت بهرهوری است)، ۳) نوآوری در موقعیت که به تغییر در زمینهای که کالا یا خدمت در آن عرضه میشود، اشاره دارد و در نهایت، ۴) نوآوری در پارادایم که تغییر مدل ذهنی و منطق رفتارهای سازمانی را موجب میگردد. گفتنی است، یک نوآوری لزوماً در یکی از ابعاد چهارگانه فوق قرار نمیگیرد. به عبارت بهتر، مرزی روشن بین انواع نوآوری وجود نداشته و گاهی این مرزها کمرنگ شده و حتی از بین میروند.
فرایند نوآوری، شامل چند مرحله کلیدی است که هر یک از آنها، با چالشهای مخصوص به خود همراه است. بدیهی است، موفقیت احتمالی در نوآوری، مترادف با مدیریت بهینه این چهار مرحله خواهد بود. مرحله نخست، «جستجو» نام داشته که همچون ایجاد تنوع در استخری مملو از ژنهای مختلف است. این تنوع، با تزریق ایدههای جدید ممکن میشود. «یافتم، یافتم» مشهور ارشمیدس (جرقه ناگهانی یک ایده ناب)، تقلید و کپیبرداری، سیگنالهای بازار و حتی بررسی رفتار رقبا، میتواند نمونههایی از فهرست طولانی منابع خلق ایده باشد.
ایجاد تنوع به تنهایی کافی نیست؛ از میان انبوه ایدههای مطرح، گزینههایی را باید «انتخاب» کرد که احتمال رشد و توسعه و در مقیاس کلانتر، موفقیت را افزونتر نماید. باید توجه داشت که فرایند انتخاب، نه تصادفی، بلکه مبتنی بر یک انتخاب راهبردی است (از میان تمام گزینهها، کدام گزینه و چرا؟). پس انتخاب ایده را بر مبنای توانمندیهای فعلی و تمایز رقابتی انجام دهید.
پس از خلق و انتخاب ایده، محقق کردن آن مطرح میشود که مرحلهای کاملاً چالشبرانگیز است. منابع محدود و کمیاب اعم از پول، دانش، نفرات و … را باید گرد هم آورد و «اجرای» ایده را آغاز نمود. برخلاف پروژههای متداول، دشواری این مرحله در اجرای کاری است که تا پیش از این سابقه نداشته و همین عامل، میتواند اتفاقات پیشبینی نشدهای به همراه داشته باشد.
فرآیند نوآوری را میتوان همچون قیفی دانست که در ابتدا فرصتهای مختلفی را برای نوآوری، جستجو و پالایش فراهم آورده و سپس، فرصتهای مناسب به اجرا گذاشته شده و در نهایت، به مسئله «نحوه بهرهمند شدن» از ارزشهای نوآوری میپردازیم. خروجی نوآوری میتواند یک محصول، خدمت، فرایند و یا یک نوآوری اجتماعی باشد.
به منظور درک بهتر نوآوری و انواع آن، میتوان یک ماتریس مبتنی بر دو بعد «تغییر در مدل کسبوکار» و «تغییر در فناوری» را در نظر گرفت. تغییر اساسی در مدل کسبوکار یا فناوری، گویای «نوآوری نفوذی» است. در این حالت، یا مدل کسبوکار با تغییر اساسی روبرو شده و فناوری صرفاً بهبود مییابد و یا اینکه فناوری با تغییر و تحول بنیادین مواجه بوده و مدل کسبوکار به صورت تدریجی تغییر میکند.
نوع دیگر نوآوری که در ادبیات نوآوری و فناوری بسیار مشهور است، «نوآوری رادیکال یا انقلابی» است که تغییرات اساسی و همزمان در مدل کسبوکار و فناوری را نشان میدهد. نوآوریهای رادیکال، دارای نتایج غیرمنتظرهای بوده که صرفاً میتواند هدررفت منابع را به دنبال داشته و یا اینکه ساختار یک صنعت و بازار را به کلی دگرگون نماید.
در نهایت، «نوآوری تدریجی» بوده که در نقطه مقابل نوآوری رادیکال قرار گرفته و به تغییرات تدریجی و اصلاحات مستمر در مدل کسبوکار و فناوری اشاره دارد. معضل بسیاری از شرکتها و سازمانهای مختلف، عدم درک صحیح نوآوریهای تدریجی است؛ بهگونهای که نوآوری را تنها در یک پیشرفت فناورانه بزرگ و تحولآفرین خلاصه میکنند. این امر، موجب میشود تا هزینه برای نوآوری به شدت افزایش یافته و سازمان از نوآوریهای کوچک و در عین حال اثرگذار، غافل گردد.
منابع و فرآیند نوآوری را از یک منظر دیگر نیز میتوان نگریست. هر یک از مدلهای نوآوری، تلاش دارد تا نحوه تحقق نوآوری را به نحوی تبیین نماید. البته مدلهای نوآوری در طول زمان ثابت نبوده و به تدریج، تحت تأثیر شرایط اقتصادی، اجتماعی و دانشی، با تغییر و تکامل همراه میشوند. «راسول» در یک نگاه تاریخی به مدلهای نوآوری، سیر تکاملی الگوهای رایج را بدین صورت جمعبندی نموده است:
۱. مدل فشار فناوری: بسیاری از پیشرفتهای فناورانه و نوآوریها، بر اثر فشار علم و فناوری پدید آمدهاند. به عبارت دیگر، خطشکنیهای فناورانه، بر مبنای اکتشافات علمی و پیشرفتهای فنی که قبلاً رخ دادهاند، صورت میگیرد. علم و دانش، خوراک اولیه توسعه فناوری را فراهم آورده و توسعه فناوری نیز، موجب خلق بازارهای جدید میگردد. در این مدل، نوآوری همچون یک فرآیند خطی و با تأکید بر تحقیق و توسعه نگریسته میشود.
۲. مدل کشش بازار: بر خلاف مدل فشار فناوری، گاهی نوآوری در اثر کشش بازار صورت میگیرد؛ یعنی فناوری یا محصول جدید، برای پاسخ دادن به یک نیاز یا تقاضای بازار توسعه یافته و موجب تجاریسازی یک نوآوری جدید میشود. در اینجا نیز، فرایند نوآوری کاملاً خطی بوده و بازار بهعنوان منبع الهام ایدهها و هدایت فرایند تحقیق و توسعه محسوب میشود.
۳. مدل دوگانه: منظور از مدل دوگانه نوآوری، ترکیبی از دو مدل خطی فشار فناوری و کشش بازار است. در اینجا یک فرایند متوالی با حلقه بازخورد و نوعی توازن بین «تحقیق و توسعه» و «بازار» به چشم خورده و تأکید بر یکپارچگی بیشتر این دو مفهوم است.
۴. مدل یکپارچه: در مدل یکپارچه، ارتباط و تعامل با مشتریان و تأمینکنندگان مطرح بوده و یکپارچگی «تحقیق و توسعه» و «تولید»، به منظور افزایش توان طراحی و بالا بردن همکاریها، مورد توجه قرار میگیرد. همکاریهای افقی و سرمایهگذاری مشترک، از کلیدواژههای این مدل از نوآوری است.
۵. مدل یکپارچه شبکهای: در این مدل، بهعنوان تکاملیافته مدلهای قبلی، توسعهای موازی و کاملاً یکپارچه روی میدهد. ارتباطات نزدیک با مشتریان، یکپارچگی راهبردی با تأمینکنندگان و ارتباطات افقی بهویژه سرمایهگذاری مشترک، تحقیقات گروهی، همکاری در تنظیم بازار و …، از ویژگیهای این مدل است. برخلاف مدلهای قبلی، تأکید مدل نوآوری یکپارچه و شبکهای، بر روی انعطافپذیری کسبوکار و سرعت توسعه بوده و تمرکز بر مشتری، در مرکز راهبردهای اتخاذ شده قرار دارد.
گفتنی است که یکی از ویژگیهای قابلتوجه در فضای رقابتی حاضر، شدت گرفتن رقابتها بوده که شرکتها و بنگاههای اقتصادی را در شرایط عدم قطعیت و نگرانی مداوم پیرامون از دست دادن سهم بازار خود قرار میدهد. در این میان، تغییر و تحولات سریع در حوزه فناوری، افزایش هزینههای نوآوری، رقابت روزافزون در معرفی محصولات و خدمات جدید به بازار و کوتاه شدن چرخه عمر محصولات و فناوریها، موجب شده است تا تعاملات سازمانها با محیط پیرامون به شدت افزایش یابد. این ویژگیها، موجب شده است تا یک حرکت تدریجی، از «نوآوری بسته» به سوی مفهوم نوین «نوآوری باز» رخ دهد. نوآوری باز یا «Open Innovation»، نخستین بار در سال ۲۰۰۳ میلادی، از سوی «هنری چسبرو» معرفی گردید که به معنای استفاده از جریانهای داخلی سودمند (دانش و ایدههای داخلی) و تلفیق آن با دانش خارج از شرکت، به منظور شتاب دادن به نوآوری داخلی است. این الگوی نوین نوآوری، به شرکتها توصیه میکند تا همان مقدار که به ایدههای داخلی شرکت بها میدهند، به ایدههایی که در خارج از شرکت وجود دارند نیز اهمیت دهند.